سندرم استکهلم چیست و بر چه کسانی تأثیر می‌گذارد؟

سندرم استکهلم چیست و بر چه کسانی تأثیر می‌گذارد؟

در تعریف سندرم استکهلم می‌توان گفت که جزو عکس‌العمل‌های روان‌شناختی طبقه‌بندی می‌شود. زمانی رؤیت می‌شود که  احساس قربانیان به آزارگرشان عوض می‌شود. برخی قربانیان آدم‌ربایی، اسارت و تجاوز دچار شرایط این‌چنینی می‌شوند. فرد مبتلا، مدتی زمان لازم دارد تا متوجه تغییر عقایدش نسبت به متجاوزش بشود. ممکن است پروسه‌ی آن ماه‌ها یا حتی چند هفته زمان ببرد. این امکان وجود دارد که گروگان فکر کند با گروگان گیر خود نقاط مشترک دارد.

در حالت عادی، انتظاری که می‌توان از فرد داشت، واهمه، وحشت و بی‌قراری برای آزادی است. اما در این مورد، تقریباً خلاف همه‌ی این احساسات به وجود می‌آید. پس از مدتی دید گروگان گیر نسبت به فرد مقابل خود تغییر می‌کند و احتمال دارد احساس اولیه را نسبت به‌جای گروگان گیر، به نجات‌دهنده‌ی خود پیدا کند.

فرضیه‌ی جمعی از روان‌پزشکان این است که  این رفتار یک نوع پاسخ دفاعی مغز نسبت به‌اتفاق رخ‌داده است. به‌نوعی ذهن فرد برای کنار آمدن با آسیب‌های وارده، موقعیت را برای خود قابل‌تحمل می‌کند.

بعضی‌اوقات شخص به جهت کاهش آسیب‌های وارده از سمت متجاوز، به‌ظاهر وانمود به مهربانی می‌کنند و برای قابل‌باور شدن این رفتار، سعی می‌کنند به او بقبولانند که رفتارشان صادقانه است؛ در همین هنگام کم‌کم تشخیص مصنوعی و واقعی بودن احساساتشان دشوار می‌شود.

در طی فرایند گروگان‌گیری، قربانی زمان زیادی برای فکر کردن دارد. احتمال دارد به این نتیجه برسد که گروگان گیر هم دلایل و منطق خود را دارد. همچنین ممکن است فکر کند که گروگان گیر هم انسان است و حق دارد گاهی مرتکب اشتباه شود و شایستگی بخشش را دارد. اگر رباینده به آن‌ها کمی دلسوزی یا مهربانی داشته باشد، احتمال دچار شدن فرد به سندرم استکهلم بیشتر می‌شود.

این رفتار غیرطبیعی تنها از طرف گروگان‌ها مشاهده نمی‌شود بلکه تاریخ رفتار‌های این‌چنینی از طرف گروگان گیر‌ها را تجربه کرده است. برای مثال، اتفاق افتاده که گروه گروگان‌گیری، قبل از دریافت مطالباتشان تعدادی از گروگان‌ها را تنها برای حس نوع‌دوستی و همبستگی آزادکرده‌اند.

درمان انواع اختلالات روانی

منشاء عنوان (سندرم استکهلم)

اولین بار سال 1973 میلادی  از این اصطلاح استفاده شد. در پی یک گروگان‌گیری شش‌روزه در جریان سرقت از بانک در پایتخت سوئد، دادگاهی برای رسیدگی به امور گروگان گیران تشکیل شد. چهار گروگان آزادشده( متشکل از سه زن و یک مرد) در طرف گروگان گیران خود در دادگاه حاضر شدند. درنهایت آن‌ها برای  تخفیف مجازات مجرمین شهادت دادند و باعث تعجب حاضرین شدند.

نیاز بیروت، برای اولین بار از اصطلاح سندرم استکهلم(پایتخت سوئد) برای آن‌ها استفاده کرد. کاشف به عمل آمد که قربانیان هیچ ارتباط قبلی یا حساب‌شده‌ای با گروگان گیران نداشته‌اند. خبری از تهدید یا هیپنوتیزم نبود. تنها عامل مشوق افراد برای طرفداری از گروگان گیران خود، تأمین شدن نیازهای اولیه‌شان در زمان اسارت بوده است.

در چند روزی که قربانیان از خانه و خانواده‌ی خود دورافتاده و برای رفع نیاز‌هایشان به کمک نیاز داشتند، گروگان گیران برای حفظ حیات آن‌ها وسایل گرمایشی، آب و مواد خوراکی تهیه کردند. ازآنجاکه مغز انسان به‌طور غریزی برای بقا برنامه‌ریزی‌شده، گروگان‌ها به خاطر حفظ بقایشان توسط مجرمین، با آن‌ها وارد یک نوع پیوند عاطفی شدند.

چه کسانی می‌توانند درگیر این سندرم شوند؟

این سندرم تنها در موقعیت‌های آدم‌ربایی، گروگان‌گیری و تجاوز مشاهده نمی‌شود. بعضی‌اوقات بین روابط عادی خانوادگی یا اجتماعی شاهد مواردی از این‌چنین هستیم. غالباً در مواردی که یک فرد نیازهای اولیه‌ی شخص دوم را تأمین می‌کند، اولین پایه‌های به وجود آمدن این سندرم بنا می‌شود.

بااینکه این نوع نگاه به فرد ظالم توسط مظلوم عادی و طبیعی نیست؛ اما مثال‌های زیاد و به‌یادماندنی‌ای از آن‌ها در تاریخ باقی‌مانده است. این سندرم به‌ شدت‌های مختلف می‌تواند در افراد گوناگون مشاهده شود.

اختلال شخصیت وابسته چیست؟

کودکان

گاهی کودکان به‌طور مخفیانه توسط یکی از اقوام، معلم، دوست خانوادگی و … مورد آزار قرار می‌گیرند. گاهاً احتمال دارد به خاطر تصور مثبتی که از آن فرد توسط والدینشان ساخته‌شده، باور اتفاقی که در حال رخ دادن است برای آن‌ها دشوار باشد.

قابل‌انتظار است که کودک متوجه نباشد که دارد به او آسیب وارد می‌شود. از طرفی دیده‌شده که آزارگر با مهربانی یا فریب دادن کودک کاری کند که کودک دچار احساس گناه شود. کودک برای اینکه متجاوز او را به‌عنوان یک (بچه‌ی بد) به والدینش معرفی نمی‌کند از او سپاسگزار باشد و به همین ترفند مورد آزار قرار بگیرد.

افراد درگیر روابط توهین‌آمیز

در برخی رابطه‌ها، قبل از اینکه فرد متجاوز رفتارهای آزاردهنده‌ی خود را شروع کند، بین قربانی و متجاوز رابطه‌ی احساسی وجود دارد. پس‌ازاینکه متجاوز متوجه وابستگی طرف مقابل به خود می‌شود و می‌بیند که از طرف او مقاومتی وجود ندارد، رفتار اشتباه خود را شروع کرده و به آن ادامه می‌دهد.

در چنین مواقعی، قربانی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند باور کند شخصی که به او وابسته است قصد آسیب رساندن به او را دارد. بنابراین، رفتارهای آزاردهنده‌ی او را توجیه می‌کند و خود را قانع می‌کند که از وضعیت پیش‌آمده راضی است.

مورد دیگری که وجود دارد رابطه‌ی قبلی قربانی با اعضای خانواده و نزدیکانش است.  احساسات منفی‌ای که فرد به خانواده یا دوستانش دارد، آدم‌ربا را مانند یک قهرمان پیش چشمانش جلوه می‌دهد که او را از آن وضعیت نجات داده است. گاهی هم پس از جدایی از خانواده این حس به او دست می‌دهد.

درمان

مثل هر مشکل روان‌شناختی دیگر، مراجعه به روانکاو می‌تواند کمک‌کننده باشد. در مواردی، برای کنترل اضطراب و یا پیشگیری از افسردگی پس از اتفاقات رخ‌داده برای وی، تجویز داروهای آرام‌بخش هم می‌تواند تأثیر مثبت داشته باشد.

صحبت با روانشناس، مرور رخدادهای حین حادثه و مکالمات اتفاق افتاده از عوامل سرعت بخش ب روند بهبود شخص است. معمولا‌ً پروسه‌ی درمان در این اشخاص طولانی است چون فراموش کردن حادثه و کنار آمدن با خاطرات آن دشوار است و نیاز به‌صرف انرژی زیادی دارد.

اساس درمان این افراد آگاه‌سازی و شفاف کردن اتفاقات پیش‌آمده برای قربانی است. گاهی فرد احتیاج دارد وقایع یک‌بار توسط شخصی بی‌طرف برایش بازگو شود. درک بهتر اتفاقات پیش‌آمده، به فرد کمک می‌کند درباره‌ی درستی و نادرستی احساسات خود بهتر قضاوت کند.

یکی از فرضیه‌های قابل‌تأمل درباره‌ی علت بروز این سندرم، درگیری با اختلالات پس از بروز حادثه است. تجاوز،آدم‌ربایی و وقایع این‌چنینی فرد را تحت‌فشار زیادی قرار می‌دهد و تصمیم‌گیری برایش مشکل می‌شود. ممکن است احساسات ضدونقیض و اشتباه در رابطه با آزارگر، به خاطر استرس و اضطراب ناشی از حادثه باشد و پس از رسیدن به آرامش، فرد خودبه‌خود به آگاهی برسد.

جمع‌بندی

سندرم استکهلم در اثر یک نوع واکنش غریزی، ناخودآگاه و برای حفظ بقاء اتفاق می‌افتد. اتفاق نادری است که برای همه‌ی قربانیان حوادث رخ نمی‌دهد اما همین تعداد کم هم ازنظر روان‌شناختی قابل‌توجه هستند. ممکن است کسانی در زندگی عادی و در خانه‌های خودشان درگیر مقابله با آن باشند. همیشه گفت‌وگو با یک روانکاو باتجربه به افزایش کیفیت زندگی کمک می‌کند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا